کشکول بیرجندی

شعر و گویش بیرجندی

کشکول بیرجندی

شعر و گویش بیرجندی

زیرگذر

راهیِ حج شده ام همسفری میخواهم

راه اگر بسته شده بال و پری میخواهم

چون به حج فقرا بار سفر لازم نیست

روح سرگشته و محتاج سفر هم کافی است


دورم از سایه ی کوی تو دلم میسوزد

چشم بر جادّه یِ رو به حرم میدوزد

بابت حال دلی خوب ،  نه تنها حرمت

لحظه ای رد شدن از زیر گذر هم کافی است


شوق روی تو مگر کم کند این فاصله را

زنده کن با دم عیسائی خود این صله را

تا کرامات شما معجزه وار است چه غم

که به احیای منِ مرده نظر هم کافی است


میروم سوی دعا کام بگیرم از او

لطف کن واسطه شو وام بگیرم از او

مادرم گفته شما ضامن خوبی هستی

گروئی نزد شما دیده تر هم کافی است


دستگیرم شدی از هرکه و هر جا ماندم

باز از سفره ی پر فیض عزا جا ماندم

گرچه بر خوان شما بابت روزی طلبی

آخرین ثانیه ی ماه صفر هم کافی است


"محمدحسین بهدانی"



جمعه

آقا جون جمعه نیا،تا عصرا خوابیم همه مون

عصراشم دنبال تفریحای بابیم همه مون

دلامون کبابه از دست گرونیها ولی

جوجِ مون براهه وعشق کبابیم همه مون

میدونیم شما میای ریشه ظلمُ میکَنی

که با این حساب دیگه خونه خرابیم همه مون

ولی از جهنمُ عذاب ترسی نداریم

آخه ماکه الانم تویِ عذابیم همه مون!

خیلی وقته روزه و نماز و بی خیال شدیم 

عوضش تو هیئتا گرم ثوابیم همه مون

بجای نمازای قضامونم که پول میدیم

خیالت راحت آقا، اهل حسابیم همه مون

بارون و برف وخدا میده به خلق بی حجاب 

واسه اینه دنبال کشف حجابیم همه مون

کی میگه نمونده چیزی دیگه از مسلمونی

یه تنه مدّعی اسلام نابیم همه مون

اگه دیدی میفروشیم دین مونُ به دنیامون

بخدا به فکرحفظ ِانقلابیم همه مون

خواب غفلت میگن از علائم ظهورته

جون مادرت بیا حالا که خوابیم همه مون

"محمدحسین بهدانی"


لینک کانال اشعار 

"محمدحسین بهدانی"

@tanzekolahfarangi

شهید

با اینکه میدونم بهشتی هستی

دلم میسوزه واسه خونِت شهید

روزائیکه ما می بینیم یقیناً...

نبوده حتّی تو گمونِت شهید


با پستی که گرفته با سهمیه

اون ورِ آبی شده هم سنگرت!

نبودنت سخته میدونم ولی...

ازاین کارا ،خونه دلِ مادرت


اسلحه تو دوباره بردار بیا

یاد بده به مردایِ این زمونه

اون وَرِ مرزیا فقط مانکن اند

دشمنِ اصلی تویِ خاکِ مونه


دشمن اصلی بخدا فساده

کاش ببینن رفیقایِ کورِ مون

چِل سالِ پیش ریشه ی ظلم و کندیم

کاش نکنن دوباره مجبورِ مون


هرجا دیدیم دزدی و اختلاسی

همیشه دست یه خودی تو کاره

پائین و بالای دلار یه فیلمه

قراره از پا ما رو در بیاره


وقتی ربا روزیِ بچه مون شد

راستِ حسینی همه مون بد شدیم

روسری ا رو فقرمون در آورد

تقصیر ما نیست اگه مرتد شدیم


قلم تو دستم به خودش میلرزه

دفترمم حوصله مو نداره

اینکه به نام مصلحت تو شعرم

درد و نگم ، کفرم و در میاره


"محمدحسین بهدانی"






مجتمع

گرچه اسمی با کلاسی، مجتمع


مسکن مهری ،قناسی  ،مجتمع


حاصل تدبیر دولت ها که نه


جلوه ای از اختلاسی ، مجتمع


صاحبت قشر مرّفه  نیستند


مالِ قشر آس و پاسی ،مجتمع


در آسانسورهای تو رخ می دهد


گاه برخی از معاصی ،مجتمع


سیستم شوتینگ تو ایرانی و..


معدن انواع ساسی ،مجتمع


جان به قربانت که وقت زلزله


مثل یک تیر خلاصی ،مجتمع


یک وجب سهم من از خورشید شد


خوب شد داری تراسی،مجتمع !


منقرض شد واژه ی بچه محل !


بس که در شهرم پلاسی ، مجتمع


میشود دیوارهای نازکت ...


مانع از حالی اساسی ،مجتمع !


قصدم از هجو تو" شعریدن " ! نبود


نقد بود و ناسپاسی ،مجتمع


"محمدحسین بهدانی"




مناجات

کم کن الهی از سرِما شرِّ وام را

مرسوم کن دوباره حلال و حرام را

یاقدرتی بده تو، به اسلام ناب ما

یا همّتی به مصلحت ما نظام را

مسئول دزد ،چونکه نداریم پس بکُش

دزدان پستِ صاحب پُست و مقام را

مردان زن ذلیل ندارند جُربزه

یک دوره هم به دست زنان دِه زِمام را

گرچه به ما رسیده زایشان عدالت و

ممنون دولتیم که داد این سهام را

واشد گره زکار من و تخم مرغ ها

قسمت نشد شماره کنم جوجه هام را

شرمنده ام که  قافیه ام شد ترانه، چون..

باید به گوشتان برسانم صِدام را

اخبار مان حکایت یک بام و دو هواست

تعدیل کن هوای اهالیِ بام را

من متهم به شاعریِ از جنس مردمم

از من نگیر لذّت این اتهام را


"محمدحسین بهدانی"